مهمان شریف تر می شود ،
اگر میزبان خودش هم سر سفره بیاید .
ما که شروع کردیم !
اما به خاطر آن هایی که تا تو نیایی شروع نمی کنند
خودت هم سر سفره بیا ..
شاید ما هم دلیل انتظار آن ها را فهمیدیم !
همان ها می گویند برای آمدنت ، بسم الله کافی ست ..
ما هزار بار می گوییم ،
نذر ِ آمدنت .
و راستی نمی دانستیم !
چقدر ناز تو را کشیدن زیبا ست ..
/
به خیالمان یک ماه ِ رمضان دیر می گذرد !
در حالی که برای وقت فرقی ندارد ،
مثل همیشه تنگ است .
اما ساعت ها خرابند !
انگار واقعا آنها را شستیم
و روی بند است .
دیگر آفتاب همه را خشک کرد !
وقت ِ برداشتن آنهاست ..
کاش موبایل ، جای ساعت های مچی را نمی گرفت !
اما نه !
موبایل فقط یک وسیله است .
کاش غفلت ها ، جای فرصت ها را نگیرد !
خودش را می گویم !
همه چیز را به غارت برد ، جز حقارت .
خواهشا این را هم ببر !
می دانم لازم نداری ، اما ببر
و در راه بی بازگشتت در سطل زباله بینداز .
می خواهم از این به بعد بدون آن زندگی کنم
بدون حقارت ...
بعضی ها تولدشان مبارک !
ولی رسمش نبود
میان گرگ ها
و زمانی که تنهایی مساوی با مرگ است ،
ادعاها را رها کردن
و رفاقت را حماقت خواندن !
خسته ام ،
خسته از دوران سرد
از کتاب و درس درد
از زمان و انتظار ،
مردمان بی خیال
رفته در فکر جمال
از جفا در شهر غم ،
مردمان بی وفا
بوده در فکر صفا !
می رسد روزی سپس ،
ترس بر اندامشان
از حساب و درس مرگ !
/
تابستان هم نمی تواند کاری کند !
.. این روزها همه سردند
چشم هم به نفس کشیدن نیاز دارد ..
فشارِ ندیدنت ،
چشمانم را خفه کرد !
بعضی سکوت ها از روی بی اعتنایی و بی تفاوتی است ...
فحش ، می ارزد به این سکوت ها !
لعنت به این سکوت ها !
خطایت را در کدام تقدیر پنهان می کنی !
من به دنبال وفا بودم نه تو
حال اینک سوی خود باشم نه تو
حال من را عشق ، بدتر می کند !
روز من را عشق ، چون شب می کند
لیک درد عاشقی را می خرم ! من صفای عاشقی را می برم تا جهان باقی و من فانی شوم نیش و نوش عاشقی را می چشم غیر از این حرفی ندارم با کسی ! عشق ، تنها یار من در بی کسی
دلم می گه تو فرق داری
با آدمای دور و برت ،
ولی می خوام این دفه رو
احساسمو نگه دارم .
حرفای بی حساب نگم ,
شاید که اشتباه کنم
ولی می ارزه این غرور ،
به گریه های آخرم ..
فصل خیانت نرسید
ولی جواب تو رسید ،
از آخرین حرفای تو
خودم گرفتم یه رسید !
اون روز دلم می خواست بگم
عزیز من دوسِت دارم ..
ولی غرورِ دست تو
زبون من رو بند آوُرد !
معنی دوست داشتن تو
آه شد و رفت تو آسمون
ابرای آسمون اگر
دوباره باریدن گرفت ،
همون آه ِ زمینی و
بخار ِ دریای دله
که رفت به سمت آسمون
ابرا رو باریدن گرفت ...
دوست داشتنت حروم نشد
قصه ی آه تموم نشد .
تا در بیاد از تو قفس
ادامه داره این نفَس ....
از واژه به واژه سُر می خوردم
تا اسم تو را نظر می کردم
کاش از بستر عقل برخیزم
تا نام تو را دوباره بنْویسم
کاش درد ِ دل من شوخی بود
کاش رنگ سخنم دودی بود ...
با این همه راز در سینه ی من
کاش حرف دل من دوری بود !