سیرِ سیرم از کلام
یک شب می آیی افتخار !
دست هایم را بگیر
راضی به احساسم نشو
ضایع تر از اینم مکن
از غم مرا آزاد کن ..
صد بار هم آغشته شو
در یک نگاه بی خواص
ره را تو ناهموار کن
اما مرا صد بیمه کن
لب از شکایت می گزم
ساعت به ساعت می روم
از کوچه های انتظار
دل را به وهمت خوش کنم ..
از من اگر دل برده ای
تاج سعادت برده ای
یک بار دیگر گفته ام !