ساده می گویم به تو ، تو را کم آوردم
یکایک ، روز و شبم را بد آوردم
دلم به نام تو آغاز می کند
رضایت اگر نمی دهی سر آوردم
ضمیر من آگه تر نمی شد
این جور که می دیدم ، تو را کم آوردم
صدای سلام کردنت مانده
در گوش ، به همین خاطر گل آوردم
راضی ام به خدا ، همین بس است
" اَلله فَوقَ اَیدیهمْ " کم آوردم
لازم نیست دیگر ، سیاه نمی پوشم
سپید شده رویت ، گواه آوردم
الف به الف بر نگشتم
دوبار ، سه بار واژه آوردم
امید هم اگر نمی مانَد
تو را برای تو آوردم
یک بار اگر نگاه کردی
نقطه را برای گمراهی آوردم