بغض را نمی شود پنهان کرد !
از صدا معلوم است
و از آن حلقه اشک ، که نخواهد افتاد ...
ولی از سوز نهان
می چکد بر دل تنگ ،
شاید از سوی نسیم
یا که از آتش عشق ..
بغض را نمی شود پنهان کرد !
بغض می آید از آن تربت قدس
و از آن سمت فرات
آب ، آب
این صدای عطش چلچله هاست
به خدا حضرت عباس نیامد دیگر
چیک ،،، چیک
این صدای قسم مشک بُوَد
که فرو ریخت زجای شمشیر
و گواهی می داد
به وفاداری عباس فقط ...
آب فرو ریخت به خاک
آتش عشق به جد شعله کشید
و نسیم آوردَش
سوی من
سوی تو
وقتی از هشت خَلَف رد شده بود ..
نوبت ماست دگر
بغض را نمی شود پنهان کرد !
بغض می آید از آن سمت هنوز
ولی از جای نهان :
خاک نهان ،
آب نهان ،
آتش عشق نهان
ونسیمی پنهان
وخدامی داند
هَل مِن ناصرِ آن باقی ماند
جای مفعول فقط خالی ماند
در نهان است هنوز
در نهان است هنوز ، ولی می خواند
مرا
تو را
بغض را نمی شود پنهان کرد !
از نهان هم به جهان می آید
به خدا می آید
گوش کنیم :
هَل مِن ناصرٍ مَهدی ..