دلخوش به پایانم خدا
من را ازاین اوضاع بران !
من را از این دلواپسی
از این هوای ناخوشی ...
من را ببر سمت زمین
من روی آن را دیده ام !
بس باشد این اندیشه ام ..
من حرف خود را گفته ام
شاهد نمی خواهد دگر !
اول به دنیا آمدم
آخر ز دنیا می روم ..
اول که پاکی بود و بس ،
آخر کمی باقی بماند !
انگار رسم روزگار
آخر جهنّم رفتن است ..
اما جوار تو خوش است
هرجا ! جهنّم یا بهشت ..
من را ببر ! آن جا خوشم
تنبیه تو تشویق من ..
من را جهنّم می بری ،
آتشکده می سازمش ..
آن جا عبادت می کنم
تا جان ، ریاضت می کشم
من را دگر کمبود نیست
آن جا نگاهت می کنم ..
صد بار من می میرم و
آخر خجالت می کشم ... !
این حال و روز من نبود ..
آتش برایم سرد کن !
من اشتباهی آمدم
من از جوانی آمدم !
من را ببخش و عفو کن
من را ببخش و رحم کن !