پيام دوستان
+
جز گِردِ دلم گشت نداند غم تو
در بُلعجبي هم به تو ماند غم تو
سنايي

پيام رهايي
04/1/5
+
گل سرخم چرا پژمرده حالي؟
بيا قسمت كنيم دردي كه داري
بيا قسمت كنيم، بيشش به من ده
كه تو کوچک دلي، طاقت نداري
بابا طاهر

پيام رهايي
04/1/5
+ چند روايت براي علت ناميدن باباطاهر به عريان وجود داره. گفتهاند که روزي باباطاهر از مقابل مدرسهاي عبور ميکرده و از چند جوان که اونجا بوده پرسيده که شما شب و روز تو مدرسه چيکار ميکنيد؟ جوانان در پاسخ گفتند که رياضت بسيار ميکِشيم و براي تمسخر ادامه ميدن که مثلا شب، يخ حوض رو ميشکنيم و درون اون ميريم.
باباطاهر هم شب ميره و يخ اون حوض رو ميشکنه و وارد اون حوض ميشه و خدا براي خلوص کارش سرما رو از بدنش ميگيره و تا شعاع 10 يا 100 متري هرجايي که رد ميشده يخها از گرماي وجودش ذوب ميشدند و به علت عدم احساس سرما عريان بوده
عارفانه هاي يک دوست
03/12/24
+
[تلگرام]
دکتر الهي قمشه اي:
.
دعوا کن ، ولي با کاغذت ، اگر از کسي ناراحتي يک کاغذ بردار و يک مداد هر چه خواستي به او بگويي روي کاغذ بنويس خواستي هم داد بکشي ، تنها سايز کلماتت را بزرگ کن نه صدايت را . آرام که شدي برگرد و کاغذت را نگاه کن. آنوقت خودت قضاوت کن . حالا ميتواني تمام خشم نوشته هايت را با پاک کن عزيزت پاک کني . دلي را هم نشکانده اي و وجدانت را هم نيازرده اي ...
خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشيماني .
گاهي ميتوان از کوره خشم پخته تر بيرون آمد....
هما بانو
03/12/17
+
يک ملودي آرام
همگام با صدايت
نوشته ام ...:
*تو مي روي و
جاي پاهايت
از اشکهاي من
خيس مي شود ....*
.
نگارستان خيال
.

شاخه ي عشق
03/12/1

2 فرد دیگر
23 فرد دیگر
+
*همه اتفاقها دير يا زود افتادنياند!*
*مانند دانههاي تسبيح...*
يکي بعد از ديگري:
*تولد، کودکي، نوجواني، جواني، عشق... و مرگ!*
آه که چه نظم تکراري و کسالت آوري!
کاش ميشد زمان را مثل نخ تسبيح، از بين همه اين اتفاقات بيرون بکشيم
آنگاه در اوج جواني، در يک روز بلند تابستاني، عاشق ميشديم...
آروزهاي بلند پروازانه نوجواني را ارزاني عاشقيهامان ميکرديم
...*
عکس و متن : نگارستان خيال*

نگارستان خيال
03/11/30
6 فرد دیگر
21 فرد دیگر
+
پرسيد: اندوهِ دوري را
چه تسکين است ؟
گفت؛ خيال…
#محتشم_کاشاني
هايدي
03/11/23
+
چي شده که ديگه اينجا کمرنگ و کمرنگ تر شد؟
امشب اومدم بعد مدتها رفتم پيامهاي برگزيده رو ديدم، دلم تنگ شد. اسامي رو ديدم، تو ذهنم اونايي رو که هنوز باهاشون در ارتباط بودم رو مرور کردم. چقدر همه چيز عوض شده. حالا من يک کارآفرينم. چيزي که فکرش رو نميکردم و بين تموم دغدغههام امشب دلتنگ شدم
2-دست خط
03/11/20
+
پر ميکشم از پنجره ي خواب تو تا تو
هر شب من و ديدار،در اين پنجره با تو
از خستگي روز همين خواب پر از راز
کافيست مرا،اي همه خواسته ها تو
زنده ياد محمد علي بهمني
پيام رهايي
03/11/17
+
چگونه قدم هايشان ميپيچد
لاي درختان!؟
چگونه شکوفهها را
به موهايشان سنجاق ميزنند
و مسير کوچهها را بو ميکشند!؟
و چگونه
از بهار و زيباييهايش مينويسند،
وقتي تو را نديدهاند...!
پيام رهايي
03/11/17